اتاق خدمتکار یا آنطور که روی جلد کتاب چاپ شده اطاق خدمتکار از
لئونی اوسووکی را خواندم. در مورد قصه چیزی نمیگویم اما میتوانم خاطر نشان کنم که کتابی نسبتا خوب خواندم. اممممممممم خوب .نه واقعا آنقدرها هم خوب. ولی نسبت به این اواخر که واقعا کتاب بهدردبخور کم خواندم این یکی کتابی نبود که حرفی برای گفتن نداشته باشد. میشود گفت که قصه داشت. پایانی غیر منتظره هم. داستان و صحنهها توی ذهنم خواهد ماند. خیلی مسخره خواهد بود که بنویسم از کل کتاب صحنهی گلخانهاش بیشتر توی ذهنم ماند؟ بله واقعا همین بود. گلخانه، وقتی زن دارد کوکب به گل مینشاند. یک داستان جنگی پر از آلمانی و لهستانی و خیانت و نامردی و چیزهای دیگر باشد بعد وقتی برسی به صحنهی گلخانه بگویی آها خودشه.کمی عجیب است اما واقعی. گردشهای شبانهی ترزا هم یادم میماند. سرد و تاریک و توهمآمیز.
بله اینچنین بود این کتاب.
درباره این سایت